مشکلاتی که انسانها در زندگی روز مره با آن درگیر هستند بسیار گوناگون است و واقعأ نمی توان راه حلی همگانی برای حفظ سلامت روانی ارائه کرد . با این وجود تجارب درمانگران چند رهنمود و توصیه عمومی را به دست داده است :
1 – پذیرش احساست خود :
هیجانهای شدید ممکن است اضطراب ایجاد کنند . خشم ، اندوه ، ترس ، احساس ترسیدن به آرزوها و یا هدفها ، همگی هیجانهای ناخوشایندی هستند که ممکن است بخواهیم با انکار کردن آنها از اضطراب در امان باشیم . گاهی برای اجتناب از احسلس اضطراب ممکن است سعی کنیم در برابر موقعیت ها برخوردی عاری از هیجان داشته باشیم . چنین برخوردی به یک نوع " خونسردی " تصنعی می انجامد که خود می تواند عامل ویرانگری باشد . گاه نیز ممکن است بکوشیم هیجانها و عواطف خویش را فرو بنشانیم که این خود سبب می شود دیگر نتوانیم شادیها و غمهایی را که بخشی از ارتباطات ما با انسانهاست ، چیزهایی طبیعی و بهنجار بدانیم در بسیاری از موقعیتها ، ظهور هیجانهای نا خوشایند را باید یک واکنش بهنجار به حساب آورد . هیچ علتی برای شرمگین شدن از احساس خشم نسبت به کسی که به عهد خود وفا نکرده وخود ندارد . این هیجانها طبیعی هستند و اقرار به وجود آنها بهتر از انکار آنهاست . هنگامی که هیجانی را نتوان مستقیمأ ابراز داشت ، برای رهایی از فشار روانی حاصل بهتر است راهی برای برون ریزی آن هیجان پیدا کرد . پیاده روی طولانی ، ورزش کردن ، یا در میان گذاشتن مشکل با یک دوست صمیمی می تواند خشم شما را فرو بنشاند . تنها اگر قبول کنید که احساس هیجان حق طبیعی شماست ، در آن صورت وقتی راه برای ابراز مستقیم هیجانها بسته باشد ، حتمأ می توانید برای ابراز آن راههای غیر مستقیمی پیدا نمایید .
2 – شناخت زمینه های آسیب پذیر
آگاهی یافتن از موقعیت های مختلفی که شما را خشمگین یا عصبانی میکنند و یا واکنش شدیدی در شما بر می انگیزند ، می تواند شما را در مقابل فشار روانی محافظت نماید . شاید آدمهای خاصی شما را خشمگین می کنند ، می توانید از آنها اجتناب کنید و یا بکوشید بدرستی بفهمید در آنان چه چیزی هست که شما را ناراحت می کند .
شاید این افراد بسیار متعادل به نظر می رسند و به خود اطمینان دارند و همین در شما احساس نا ایمنی ایجاد می کند . وقتی تلاش می کنید علت ناراحتی خود را بدرستی بشناسید ممکن است بتوانید موقعیت یا د شده را به صورت تازه ای ببینید . شاید در مواقعی که مجبورید در مقابل همکلاسان خود سخن بگویید یا مقاله ای ارائه کنید بشدت مضطرب می شوید . در این حال نیز یا می توانید از این موقعیت ها اجتناب کنید و یا این که در یک کلاس تمرین سخنرانی شرکت جویید و از این طریق بر اعتماد به نفس خود بیفزایید . علاوه براین می توانید با نگرش دیگری به موقعیت برخورد کنید :
به جای این فکر که " همه منتظر هستند تا من دهان باز کنم و ا ز من اشکال بگیرند ، می توان به خود گفت " : همکلاسانم به موضوع سخنرانی من علاقه مند ند و نباید نگران این با شم که شاید چند اشتباه از من سر بزند " .
بسیاری از مردم بخصوص زمانی احساس اضطراب می کنند که با فشار کار رو برو باشند . با برنامه ریزی و فاصله گذاری دقیق بین کار و کوششهای خود می توانید از احساس درماندگی در دقایق پایان کار جلوگیری کنید . هر گاه برای رسیدن به کلاسها یا سر قرارها عمدأ وقت بیشتری اختصاص دهید ، ( بیش از آنچه لازم می دانید ) در این صورت یکی از علل فشار روانی خود را از بین برده اید .
3 – پرورش شکوفایی استعدادها و رغبتهای خود :
افرادیکه بی حوصله و ناراحتند بندرت رغبتهای گوناگونی دارند . امروزه در برنامه های دانشگاهها و جوامع محلی برای مردم در هر سن و سالی که هستند فرصتهای تقریبأ نا محدودی فراهم آمده تا استعدادهای خود را در زمینه های بسیاری مانند ورزش و مهارتهای جسمانی ، علائق تحصیلی ، موسیقی ، هنر ، نمایش و انواع حرفه ها بیازمایند . غالبأ هر چه درباره یک موضوع مطالب بیشتری بدانید ، آن موضوع و همراه با آن زندگی ، گیرایی بیشتری برای شما پیدا می کند . علاوه بر این ، احساس شایستگی ناشی از دست یافتن به مهارت ها نقش مهمی در بالا بردن عزت نفس دارد .
4 – برقرار کردن روابط صمیمانه با دیگران
هسته اصلی بیشتر اختلالات عاطفی احساس انزوا و تنهایی است . ما آدمیان " موجوداتی اجتماعی " هستیم و به حمایت ، آرامش و اطمینان خاطری که از جانب دیگران فراهم می شود نیاز داریم . هر گاه همه توجهتان را فقط به مشکلات خودتان معطوف کنید ممکن است گرفتار تشویش خاطر ناسالم در مورد خود شوید . از طریق در میان گذاشتن نگرانیهای خود با دیگران غالبأ می تواتید مسائل و مشکلات خویش را روشن تر ببینید . علاوه بر این توجه و علاقه به رفاه و رضایتمندی انسانهای دیگری که تنها و مبتلا به مشکلات هستند ، می توانید بر احساس ارزشمندی شما بیفزاید .
5 – کمک به موقع از دیگران خواستن :
اگر چه ممکن است این رهنمودها بر سلامت عاطفی شما بیفزاید ، اما توجه داشته با شید که راه خود شناسی و خود یاری محدودیت هایی هم وجود دارد . برخی مشکلات را به تنهایی نمی توان حل کرد . علاوه بر این ، گرایش به خود فریبی نیز ممکن است سبب شود که ما نتوانیم مشکل خویش را به صورت ملموس ببینیم و چه بسا که ما با تمام راه حلهای احتمالی یک مشکل آشنا نباشیم .
وقتی احساس می کنید که در کار حل و فصل یک مشکل موفقیتی به دست نمی آورید ، زمان آن است که از متخصصانی مانند روان شناسان مشاوره بالینی ، روان پزشک و یا درمانگران آموزش دیده دیگر کمک بگیرید . تمایل به کمک خواستن از دیگران خود نشانم دهنده بلوغ عاطفی شخص است ، نه نشانه ضعف او . نباید آن قدر صبر کنید که احساس درماندگی بر شما مستولی شود . همان طور که آن قدر صبر نمی کنید تا دندانهایتان پوسیده شود و بعد به دندان پزشک مراجعه نمایید . استفاده از خدمات روان شناختی هم باید به شکل یک عادت در آید و به موقع انجام پذیزد .
منبع مجله پیوند نیمه اول سال 1370 پیوند